اگر به سئوی سایت خود اهمیت میدهید، باید آن را برای الگوریتم رنگ برین (RankBrain) بهینه سازی کنید. چرا؟ خوب، گوگل اخیراً اعلام کرده است که الگوریتم رنک برین سومین سیگنال مهم رتبهبندی گوگل است و هر روز اهمیت بیشتری پیدا میکند. در راستای معرفی الگوریتم های گوگل، در این مطلب قصد داریم همه چیزهایی را که باید در مورد الگوریتم RankBrain گوگل بدانید، به شما بگوییم.
الگوریتم رنک برین (RankBrain) گوگل چیست؟
RankBrain یک الگوریتم یادگیری ماشینی (AI) است که گوگل از آن برای مرتب سازی نتایج جستجو استفاده میکند. همچنین به گوگل کمک میکند تا درخواستهای جستجو را پردازش و درک کند. بنابراین، چه چیزی RankBrain را متفاوت میکند؟
قبل از RankBrain، صد درصد الگوریتم های گوگل به صورت دستی کدگذاری میشدند. اما حالا مهندسان انسانی تغییراتی اعمال میکنند تا ببینند نتایج جستجو بهتر میشوند یا نه. اگر این تغییرات باب میل بود، آن را برای همیشه روی الگوریتم اعمال میکنند. البته مهندسان انسانی هنوز روی این الگوریتم کار میکنند. اما امروزه RankBrain نیز کار خود را در پس زمینه انجام میدهد.
رنگ برینمتوجه میشود که کاربر از نتایج یک جستجو چنئان راضی نیست. پس یک الگوریتم جدید را آزمایش میکند. مثلا اهمیت بک لینکها روی یک کوئری (جستار) را 1 درصد افزایش میدهد و متوجه میشود میزان رضایت کاربر 7.92 درصد افزایش یافته است. پس این تغییر را اعمال میکند.
به طور خلاصه، RankBrain الگوریتم را به تنهایی تغییر میدهد. بسته به کلمه کلیدی، الگوریتم رنک برین اهمیت بک لینک، تازگی محتوا، طول محتوا، اعتبار دامنه و غیره را افزایش یا کاهش میدهد. سپس، نحوه تعامل جستجوگران گوگل با نتایج جستجوی جدید را بررسی میکند. اگر کاربران الگوریتم جدید را بیشتر دوست داشته باشند، تغییرات آزمایش شده باقی میماند. در غیر این صورت، RankBrain الگوریتم قدیمی را برمیگرداند.
عجیبترین نکته در خصوص رنک برین این است که گوگل از گروهی از مهندسان خود خواست تا بهترین صفحه را برای یک جستجوی مشخص شناسایی کنند. از RankBrain هم این را خواستند... و رنک برین 10 درصد بهتر از مهندسان باهوش گوگل عمل کرد!
رنک برین به خوبی کار میکند و آمده است که بماند! حالا که یک نمای کلی از ماهیت الگوریتم رنک برین مشاهده کردید، اجازه دهید عمیقتر به نحوه عملکرد آن بپردازیم.
رنک برین چگونه کار میکند؟
الگوریتم رنک برین دو دو وظیفه اصلی دارد:
- درک جستارهای جستجو (کلمات کلیدی)
- اندازه گیری نحوه تعامل افراد با نتایج (رضایت کاربر)
بیایید هر یک از اینها را تجزیه و تحلیل کنیم.
RankBrain چگونه هر کلمه کلیدی را که شما جستجو میکنید، درک میکند؟
چند سال پیش گوگل یک مشکل داشت: 15 درصد از کلمات کلیدی که مردم در گوگل تایپ میکردند قبلاً دیده نشده بودند. 15 درصد ممکن است رقم زیادی به نظر نرسد. اما وقتی میلیاردها جستجو را در روز پردازش کنید، این مقدار به 450 میلیون کلمه کلیدی میرسد که هر روز گوگل را تحت تأثیر قرار میداد. قبل از الگوریتم رنک برین، گوگل صفحات را اسکن میکرد تا ببیند آیا دقیقاً حاوی کلمه کلیدی مورد جستجوی شخص هست یا خیر. اما از آنجایی که این کلمات کلیدی کاملاً جدید بودند، گوگل هیچ سرنخی نداشت که جستجوگر واقعاً چه میخواهد. پس حدس زدند.
برای مثال، فرض کنید «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط سونی» را جستجو کردهاید. گوگل به دنبال صفحاتی میگردد که حاوی عبارات "خاکستری" (Grey)، "کنسول" (Console)، "توسعه یافته" (Developed) و "سونی" (Sony) باشد.
امروز، RankBrain در واقع میفهمد که چه میپرسید و مجموعهای 100٪ دقیق از نتایج را ارائه میدهد. چه چیزی تغییر کرد؟ پیش از این، گوگل سعی میکرد کلمات موجود در عبارت جستجوی شما را با کلمات موجود در یک صفحه مطابقت دهد. امروز الگوریتم رنک برین سعی میکند منظور شما را بفهمد، مانند یک انسان!
چگونه؟ با تطبیق کلمات کلیدی هرگز دیده نشده با کلمات کلیدی که گوگل قبلا دیده است. به عنوان مثال، الگوریتم رنک برین گوگل ممکن است متوجه شده باشد که افراد زیادی عبارت «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط نینتندو» را جستجو میکنند. گوگل این را آموخته است که افرادی که به دنبال "کنسول خاکستری توسعه یافته توسط نینتندو" هستند میخواهند مجموعهای از نتایج را در مورد کنسولهای بازی ببینند. بنابراین، وقتی کسی برای «کنسول خاکستری توسعهیافته توسط سونی» جستجو میکند، RankBrain نتایج مشابه کلمه کلیدی را که از قبل میشناسد («کنسول خاکستری توسعهیافته توسط نینتندو») به ارمغان میآورد. بنابراین نتایج مربوط به کنسولهای بازی را نشان میدهد که در این مورد، پلی استیشن است.
مثال دیگر: چند وقت پیش گوگل یک پست وبلاگی در مورد نحوه استفاده از فناوری یادگیری ماشین برای درک بهتر هدف و نیت جستجوگران منتشر کرد. در این پست، گوگل یک فناوری به نام "Word2vec" را توصیف میکند که کلمات کلیدی را به مفاهیم تبدیل میکند. برای مثال، گوگل میگوید که این فناوری «میداند که پاریس و فرانسه مثل برلین و آلمان (پایتخت و کشور) با هم مرتبط هستند، اما مادرید و ایتالیا چنین ارتباطی ندارند.»
اگرچه این پست به طور خاص در مورد RankBrain صحبت نمیکرد، اما احتمالاً الگوریتم رنک برین از فناوری مشابهی استفاده میکند. به طور خلاصه، الگوریتم رنک برین گوگل فراتر از تطبیق ساده و یک به یک کلمات کلیدی است. عبارت جستجوی شما را به مفاهیم تبدیل میکند و سعی میکند صفحاتی را پیدا کند که آن مفهوم را پوشش میدهند.
در ادامه همین مطلب به شما نشان خواهیم داد که چگونه این الگوریتم روشهای تحقیق کلمات کلیدی برای سئو را تغییر میدهد. اما ابتدا، بیایید جالبترین کاری را که الگوریتم رنک برین انجام میدهد با هم ببینیم…
RankBrain چگونه رضایت کاربر را اندازه گیری میکند؟
مطمئناً، RankBrain میتواند کلمات کلیدی جدید را درک کند و حتی میتواند الگوریتم را به تنهایی تغییر دهد. اما سوال اصلی این است: هنگامی که RankBrain مجموعهای از نتایج را نشان میدهد، چگونه متوجه میشود که آنها واقعاً خوب هستند و رضایت کاربر را جلب میکنند؟
احتمالا رنک برین از سیگنالهای تجربه کاربری استفاده میکند. کاربر کلمات کلیدی را در نوار جستجوی گوگل تایپ میکند، رنک برین کلمات کلیدی را به مفاهیم تبدیل میکند، برای آن مفهوم مجموعهای از نتایج را نمایش میدهد، اگر یک صفحه کاربر را راضی کرد رتبه آن صفحه را افزایش میدهد و اگر نکرد، دفعه بعد صفحه دیگری را امتحان میکند.
به عبارت دیگر، الگوریتم رنک برین مجموعهای از نتایج جستجو را به شما نشان میدهد که فکر میکند شما دوست خواهید داشت. اگر افراد زیادی یک صفحه خاص را در نتایج دوست داشته باشند، رتبه بندی آن صفحه را افزایش میدهد. و اگر از آن متنفر بودید؟ آن صفحه را رها کرده و آن را با صفحه دیگری جایگزین میکند، و دفعه بعد که کسی آن کلمه کلیدی (یا یک عبارت مشابه) را جستجو میکند، عملکرد آن را میبیند.
RankBrain دقیقاً دنبال چه چیزی است؟ خب، الگوریتم رنک برین توجه بسیار زیادی به نحوه تعامل کاربر با نتایج جستجو دارد و به طور خاص، به دنبال این موارد است:
- نرخ کلیک ارگانیک
- زمان باقی ماندن در صفحه
- نرخ پرش
- پوگو استیکینگ
این سیگنالها به عنوان سیگنالهای تجربه کاربری (سیگنالهای UX) شناخته میشوند.
اجازه دهید با یک مثال این موضوع را روشنتر کنیم. فرض کنید در حین بازی فوتبال عضله ساق پای شما کشیده شده است. پس در نوار جستجوی گوگل تایپ میکنید "کشیدگی عضله ساق پا".
مثل اکثر افراد، روی اولین نتیجه کلیک میکنید. متأسفانه، مقدمه پر از محتوای سطحی و به دردنخور است ("عضله ساق پای شما یک عضله مهم است…"). بنابراین روی دکمه برگشت کلیک میکنید و نتیجه دوم را بررسی میکنید. این یکی هم چندان تعریفی ندارد و پر از توصیههای عمومی مانند "استراحت کنید و روی عضله خود یخ بگذارید" است.
بنابراین دوباره دکمه برگشت مرورگر خود را فشار میدهید و نتیجه شماره 3 را امتحان میکنید. هورا! این نتیجه دقیقاً همان چیزی است که شما به دنبال آن هستید. بنابراین به جای «بازگشت»، ۵ دقیقه را صرف مطالعه روال فیزیوتراپی که در این صفحه آمده میکنید و چون به آنچه میخواستید رسیدید، نتایج جستجو را دوباره بررسی نمیکنید.
این از این صفحه به آن صفحه پریدن "پوگو استیکینگ" (Pogo-Sticking) نامیده میشود و چیزی است که RankBrain به آن توجه زیادی میکند. اگر گوگل متوجه شود که افراد به سرعت صفحهای را ترک میکنند تا روی یک نتیجه جستجوی دیگر کلیک کنند، این یک پیام قوی به گوگل ارسال میکند: "آن صفحه بوی بد میدهد!"
و اگر گوگل متوجه شود که بسیاری از افراد بعد از کلیک روی یک صفحه خاص دیگر پوگو استیکینگ نمیکنند، رتبه آن صفحه را ارتقا میدهد تا پیدا کردن آن آسانتر شود.
در بخشهای بعدی بیشتر در مورد بهینهسازی سیگنالهای UX صحبت خواهیم کرد. اما الان، زمان آن است که به شما نشان دهیم الگوریتم رنک برین چگونه نحوه تحقیق روی کلمات کلیدی را تغییر میدهد.
تحقیق کلمات کلیدی در دنیای رنک برین
همانطور که دیدید، گوگل حالا میتواند هدف و نیت پشت کلمه کلیدی را درک کند. آیا این بدان معناست که تحقیقات سنتی کلمه کلیدی دیگر جوابگو نیست؟ خب، نه این طور نیست. با این حال، ممکن است لازم باشد فرآیند تحقیق کلمات کلیدی خود را تغییر دهید تا با RankBrain سازگارتر باشد. اما چگونه؟
کلمات کلیدی دم بلند (Long Tail) را نادیده بگیرید
دوره کلمات کلیدی دم بلند (Long tail keywords) به سر رسیده است. تا چندی پیش ایجاد صدها صفحه مختلف منطقی بود… هر کدام بر اساس یک کلمه کلیدی متفاوت بهینه شده بودند. به عنوان مثال، یک صفحه سئو شده برای "بهترین ابزار تحقیق کلمه کلیدی" ایجاد میکردید و یک صفحه دیگر برای "بهترین ابزار برای تحقیق کلمات کلیدی" بهینه شده بود. و گوگل قدیمی هر یک از آنها را برای کلمات کلیدی دم بلند مربوطه رتبه بندی میکرد. امروز RankBrain میداند که این اصطلاحات اساساً یکسان هستند، بنابراین نتایج جستجوی تقریباً یکسانی را نشان میدهند. خلاصه اینکه، بهینه سازی برای کلمات کلیدی طولانی دیگر معنی ندارد. در عوض چه کاری باید انجام داد؟
بهینه سازی کلمات کلیدی متوسط (Medium Tail)
به جای بهینه سازی کلمات کلیدی طولانی و دم بلند، بهتر است محتوای خود را برای کلمات کلیدی متوسط (Medium Tail) سئو کنید. کلمات کلیدی متوسط اصطلاحات و عباراتی هستند که نه زیاد طولانی و نه خیلی کوتاه هستند. حجم جستجوی آنها نیز بیشتر از میانگین عبارات دم بلند شما است. اما رقابت بر سر آنها چندان زیاد نیست.
به عنوان مثال، در اینجا مجموعهای از کلمات کلیدی در مورد موضوع "رژیم غذایی پالئو" (Paleo Diet) را میبینید. اصطلاحاتی که در وسط لیست میبینید همان عبارات کلیدی متوسط (Medium Tail Keywords) هستند.
هنگامی که صفحه خود را حول یک کلمه کلیدی متوسط بهینه سازی میکنید (و آن صفحه را عالی مینویسید)، الگوریتم رنک برین به طور خودکار شما را برای آن عبارت و هزاران کلمه کلیدی مشابه رتبه بندی میکند. به طور خلاصه، توصیه میکنیم که صفحه خود را بر اساس یک کلمه کلیدی بهینه سازی کنید (فقط مطمئن شوید که یک کلمه کلیدی متوسط است)، سپس، اجازه دهید الگوریتم رنک برین صفحه شما را برای تعداد زیادی از کلمات کلیدی مرتبط رتبه بندی کند.
اما در عمل این فرآیند چطور کار میکند؟
چند وقت پیش تصمیم گرفتیم برای تمام ابزارهای سئو که تا به حال استفاده کردهایم، محتوایی بنویسیم. نتیجه؟ ابزار و افزونه های سئو ... از آنجایی که این محتوا ارزش های متعددی را در یک صفحه واحد ارائه میدهد، در رتبه 5 صفحه نتایج جستجو برای کلمه کلیدی هدف ما که یک عبارت کلیدی متوسط بود قرار داشت.
نکته مهم اینجا است که RankBrain میداند که این صفحه ما درباره مفاهیمی مانند: "ابزارهای سئو"، "افزونه های SEO"، "ابزارهای تحقیق کلمات کلیدی" و غیره است. به همین دلیل (طبق آمار تحلیلی SEMrush) این صفحه برای 1800 کلمه کلیدی مختلف رتبه بندی میشود و این قدرت شگفتانگیز بهینهسازی یک محتوا حول یک کلمه کلیدی متوسط است.
نحوه بهینه سازی عناوین و تگ متا دیسکریپشن برای CTR
همانطور که قبلا اشاره کردیم، CTR یا نرخ کلیک ارگانیک یک سیگنال کلیدی رتبه بندی در RankBrain است. سوال این است: چگونه میتوانید افراد را وادار کنید که در صفحه نتایج جستجو روی لینک شما کلیک کنند؟ خب، این دقیقاً همان چیزی است که در این قسمت به آن میپردازیم.
تگ عنوان خود را با احساسات ترکیب کنید
عناوین احساسی و عاطفی کلیک بیشتری میگیرند. این چیزی است که کپیرایترها سالها است که میدانند و در سالهای اخیر، این نظریه به واسطه دادهها و آمارهای موجود اثبات شده است. به عنوان مثال، یک عنوان سئوی عمومی برای جستجوی ارگانیک میتواند این گونه باشد:
"نکات افزایش بهره وری: چگونه نتایج بهتری بگیریم"
خب، بد نیست! اما باز هم این چیزی که مردم را وادار به کلیک کند ندارد. حالا چگونه میتوانید این تگ عنوان را به یک نیروگاه عاطفی تبدیل کنید (در حالی که سئو محور نیز باقی بماند):
"با این 17 نکته افزایش بهره وری نتیجه کارهای خود را متحول کنید"
البته ایجاد عناوین بسیار احساسی و عاطفی همیشه هم منطقی نیست. اما هر زمان که میتوانید، این کار را انجام دهید.
پرانتز و کروشه را به انتهای عناوین خود اضافه کنید
این ترفند در افزایش نرخ کلیلک خیلی جواب میدهد! برای اولین بار این نکته را چند سال پیش، بررسیهایی که HubSpot و Outbrain انجام داده بودند کشف کردند… در این بررسی آنها 3.3 میلیون عنوان را تحلیل کردند و دریافتند عناوینی که در آنها از پرانتز استفاده شده 33 درصد بهتر از عناوین بدون پرانتز عمل میکنند. در واقع، این ترفند کوچک آنقدر خوب کار میکند که بسیاری از سئوکارها و تولیدکنندگان محتوا در اکثر موارد از آن استفاده میکنند.
کلمات و عباراتی مثل (یافتههای جدید)، (مطالعه موردی)، [اینفوگرافیک]، [گزارش]، (نکات اثبات شده)، (1401) و غیره از نمونه عباراتی هستند که میتوانید آنها را در عنوان (با پرانتز یا کروشه) بگنجانید.
از اعداد بیشتر استفاده کنید
دادههای چندین منبع (از جمله BuzzSumo) نشان میدهند که اعداد نرخ کلیک را بهبود میبخشند. میتوانید از اعداد در عنوان خود استفاده کنید … حتی اگر محتوای شما فهرستی از اقدامات نباشد. برای مثال: "چگونه در 14 روز نرخ کلیک را 200% افزایش دهیم (استراتژی جدید+مطالعه موردی)".
بهینه سازی تگ دیسکریپشن را فراموش نکنید
برچسب توضیحات یا متادیسکریپشن مستقیماً به سئو کمک نمیکند. با این حال، یک توصیف بهینه میتواند به طور قابل توجهی نرخ کلیک شما را افزایش دهد. یک برچسب توضیحات که نتایج بهتری حاصل کند باید این خصوصیات را داشته باشد:
- اول، آن را احساسی کنید. درست مانند تگ عنوان، تگ توضیحات شما نیز باید مقداری احساسات را منتقل کند.
- از خود بپرسید "چرا" باید کسی روی لینک شما کلیک کند. آیا محتوای شما جامع است؟ بر اساس تحقیقات است؟ خنده دار و بامزه است؟ این را در تگ توضیحات خود نمایان کنید.
- کلمات و عباراتی را که در تبلیغات پولی (AdWords) استفاده میشوند، کپی کنید. جستجو کنید و ببینید چه عبارت یا کلمهای بیشتر در تبلیغات پولی به کار میرود و آن را در تگ توضیحات خود بگنجانید.
- در نهایت کلمه کلیدی مورد نظر خود را در تگ توضیحات بیاورید. گوگل آن را پررنگ و بولد میکند که میتواند به برجسته شدن نتیجه شما کمک کند.
چگونه محتوای خود را برای Bounce Rate و Dwell Time بهینه کنیم
بعد از اینکه توانستیم نرخ کلیک خود را افزایش دهیم و افراد بیشتری را به سایت خود جذب کنیم، باید فکری به حال نرخ پرش (Boumce Rate) و زمان باقی ماندن کاربر در صفحه (Dwell Time) کنیم. باید به گوگل نشان دهید که وجود لینک صفحه شما در نتایج جستجو باعث رضایت کاربرانش میشود.
Dwell Time یا زمان ماندن کاربر در صفحه مدت زمانی است که یک جستجوگر گوگل پس از کلیک بر روی نتیجه شما در سایت شما صرف میکند. Dwell Time واقعا برای گوگل مهم است. بدیهی است که هر چه شخصی بیشتر در صفحه شما وقت بگذارد، بهتر است. این به گوگل می گوید: «مردم این نتیجه را دوست دارند. باید آن را چند رتبه بالاتر ببریم.»
و وقتی کسی بعد از 2 ثانیه از سایت شما خارج شود، گوگل پیش خود فمر میکند: «این نتیجه بوی بدی میدهد! بیایید آن را چند پله پایین بیاوریم.»
بنابراین منطقی است که الگوریتم رنک برین زمان باقی ماندن در صفحه را اندازه گیری کند و نتایج را بر اساس این سیگنال تغییر دهد. در واقع، اخیراً یکی از کارمندان گوگل گفته است که گوگل 100٪ به سیگنالهای خارج از صفحه (به خصوص بک لینکها) متکی بود. اگرچه گوگل هنوز از بک لینک استفاده میکند، اما این کارمند گوگل خاطرنشان میکند که:
«گوگل حالا یادگیری ماشین را در این فرآیند دخیل کرده است. بنابراین وقتی شخصی روی یک صفحه کلیک میکند و در آن باقی میماند یا وقتی بعد از ورود به یک صفحه زود از آن خارج میشود، الگوهای آموزشی سعی میکنند از این ارتباط چیزی کشف کنند.»
دادهها نیز این موضوع را تایید میکنند. هنگامی که مجموعه عظیمی از نتایج جستجوی گوگل را تجزیه و تحلیل کنیم، ارتباطی بین رتبهبندی بالا و نرخ پرش پایین مییابیم.
چگونه نرخ پرش را کاهش و زمان ماندگاری را افزایش دهیم
اکنون وقت آن رسیده که چند استراتژی ساده را با شما به اشتراک بگذاریم که میتوانید از آنها برای افزایش زمان باقی ماندن کاربر در سایت خود استفاده کنید.
- گل محتوای خود را در بالای صفحه قرار دهید. وقتی شخصی سایت شما را در گوگل گیدا میکند و روی لینک شما کلیک میکند، دوست دارد جواب سوالش را "بلافاصله" پیدا کند. به عبارت دیگر، آنها نمیخواهند برای خواندن محتوای شما به پایین اسکرول کنند. به همین دلیل موکدا توصیه میکنیم هر چیزی را که اصل محتوای شما را به بخشهای پایینتر میبرد حذف کنید، مثل قرار دادن تصاویر بزرگ در ابتدای متن یا مقدمههای طولانی و نامرتبط...
- از مقدمههای کوتاه (حداکثر 5 الی 10 جمله) استفاده کنید. مقدمه شما جایی است که 90٪ از خوانندگان شما تصمیم میگیرند که در صفحه بمانند یا بروند. مقدمههای کوتاه بهترین نتیجه را به همراه دارند. چرا؟ وقتی کسی چیزی را در گوگل جستجو میکند، از قبل در مورد آن موضوع میداند. بنابراین نیازی به معرفی گسترده نیست. در عوض، از مقدمه خود برای فروش محتوایی که قرار است کاربر بخواند استفاده کنید. خیلی خلاصه کل چیزی که قرار است خواننده بفهمد به او بگویید.
- محتوای طولانی و عمیق انتشار دهید. محتوای طولانی تر = زمان باقی ماندن بیشتر. بدیهی است که خواندن یک راهنمای 2000 کلمهای بیشتر از یک پست وبلاگ 400 کلمهای طول میکشد. اما این تنها بخشی از معادله است. دلیل دیگری که محتوای طولانی مدت زمان باقی ماندن در صفحه را بهبود میبخشد این واقعیت است که محتوای طولانیتر میتواند به طور کامل به درخواست جستجوگر پاسخ دهد. منظور ما از محتوای طولانی محتوایی است که حداقل 2000 کلمه داشته باشد.
- محتوای خود را به تکههای کوچکتر تقسیم کنید. حتی خواندن 2000 کلمه هم برای برخی افراد سخت و وقتگیر است. وقتی این 2000 کلمه مثل یک دیوار یک تکه و غول پیکر متنی ارائه شود خواندن آن سختتر هم میشود. خوشبختانه، یک راه ساده برای دور زدن این مشکل وجود دارد: عنوانهای فرعی. سرفصلهای فرعی (تگهای H2 و H3) محتوای شما را به تکههای قابل هضم و کوچکی تقسیم میکنند. این موضوع خوانایی متن را بهبود میبخشد و در نتیجه Dwell Time را افزایش میدهد. برای هر زیر عنوان، 200 کلمه محتوا کفایت میکند.
استراتژیهای بهینهسازی رنک برین
با چند استراتژی ساده و سریع میتوانید سایت خود را برای الگوریتم رنک برین بهینه سازی کنید.
افزایش آگاهی از برند، بهبود CTR
در بخشهای قبلی به شما نشان دادیم که چگونه استفاده از اعداد، تحریک احساسات و کلمات قوی میتوانند نرخ کلیک (CTR) ارگانیک را بهبود دهند. اما متغیر بزرگ دیگری وجود دارد که باید به آن اشاره کنیم: آگاهی از برند.
نیازی به گفتن نیست، اگر کسی برند شما را بشناسد، به احتمال زیاد روی سایت شما در نتایج جستجو کلیک خواهد کرد. در واقع، دادههای WordStream نشان میدهد که آگاهی از برند میتواند CTR را تا 342 درصد افزایش دهد! پس بهتر است قبل از اینکه مردم چیزی را در گوگل جستجو کنند با برند شما آشنایی پیدا کنند.
چگونه میتوانیم آگاهی از برند خود را افزایش دهیم؟
- تبلیغات فیسبوک را امتحان کنید. حتی اگر مردم روی تبلیغات شما در فیس بوک کلیک نکنند و به مشتری تبدیل نشوند، باز هم تبلیغات فیسبوک میتواند برند شما را در مقابل چشمهای زیادی قرار دهد و زمانی که این چشمها نتایج جستجو را اسکن میکنند، احتمال اینکه روی نتیجه شما کلیک کنند بسیار بیشتر میشود.
- یک خبرنامه ایمیلی بسیار ارزشمند ایجاد کنید. هیچ چیز بیشتر از ارسال محتوای ارزشمند به صندوق ورودی ایمیل افراد، آگاهی از برند را افزایش نمیدهد و وقتی یک کاربر نام برند شما را در صفحه نتایج جستجو مشاهده کند، احتمال اینکه روی آن کلیک کند بسیار بیشتر میشود.
- "Content Blitz" انجام دهید. "Content Blitz" موقعی است که شما تعداد زیادی محتوا را در مدت زمان کوتاهی منتشر میکنید و باور کنید این روش بسیار قدرتمندتر از انتشار قطرهای محتوا در طول یک سال عمل میکند. محتوای میهمان بنویسد، پادکست تولید کنید، از اینفلوئنسرها کمک بگیرید و همه این کارها را در ظرف سه یا چهار ماه انجام دهید.
محتوای گمنام را به محتوای نام آشنا تبدیل کنید
حتما شما هم روی وب سایت خود صفحهای دارید که آنطور که انتظار داشتید کار نکرده و بازدید نداشته است. خب، خبر عالی این است که اگر به عقب برگردید و آن صفحه را برای RankBrain بهینه کنید، میتوانید رتبه بندی آن را افزایش دهید.
به عنوان مثال، الکس برای سایت Proven.com یک راهنمای بزرگ در سایت نوشت که خیلی خوب و جامع بود … اما آنطور که او انتظار داشت در گوگل رتبه نگرفت. الکس متوجه شد که تگ عنوان صفحه او برای کلیک گرفتن چندان قانع کننده نیست. بنابراین او یک عدد، یک عبارت احساسی و پرانتز به تگ عنوان خود اضافه کرد و همین تغییرات کوچک در عنوان سئوی صفحه، ترافیک ارگانیک این صفحه را نزدیک به 128 درصد افزایش داد.
بخشی از این افزایش ترافیک به دلیل این واقعیت ساده بود که افراد بیشتری روی صفحه الکس که در نتایج جستجو دیده میشد کلیک میکردند. اما بخش بزرگ داستان این بود که الگوریتم رنک برین متوجه افزایش CTR شد… و صفحه الکس را چند پله بالا آورد.
از کلمات کلیدی LSI برای پر کردن «شکافهای محتوا» استفاده کنید
کلمات کلیدی LSI کلمات و عباراتی هستند که با موضوع اصلی محتوای شما مرتبط هستند. چرا کلمات کلیدی LSI مهم هستند؟ خب، آنها به RankBrain زمینه مورد نیاز برای درک کامل صفحه شما را میدهند. به عنوان مثال، فرض کنید که در حال نوشتن یک راهنما در مورد لینک بیلدینگ هستید.
کلمات کلیدی LSI شما شامل چنین مواردی میشوند:
- بک لینک یا لینک های خارجی
- اعتبار دامنه
- دسترسی به مخاطبان از طریق ایمیل
- متن لنگر یا انکر تکست
وقتی RankBrain میبیند که محتوای شما این عبارات را در خود جای داده است، مطمئن میشود که صفحه شما مربوط به لینک سازی است...به این معنی که احتمال بیشتری برای رتبه بندی کلمات کلیدی مرتبط با آن موضوع وجود دارد.
شما میتوانید کلمات کلیدی LSI را با ابزار درک زبان طبیعی Watson کشف کنید. این ابزار محتوایی را که به آن میدهید برای مفاهیم، ماهیتها و دستهبندیها تجزیه و تحلیل میکند. وقتی این کلمات کلیدی LSI را در پست خود بگنجانید، به RankBrain نشان میدهید که محتوای شما جامع است. اگر همچنان نیاز به راهنمایی بیشتر و یا مشاوره دارید، کارشناسان ما در آژانس دیجیتال مارکتینگ منتا در خدمت شما هستند.
منبع: https://backlinko.com/